۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

زامبی صورتی

ما زامبی های ساکن در عصر حاضر یکی از شاخصه های اساسی مان این است که دوزاری مان صاف است اما با دست کاری، سوراخ را جوری تغییر داده ایم که هیچ سکه ای از آن رد نشود. در نتیجه احتیاج به چیزهایی داریم که کمک کنند تا حساسیتمان برانگیخته شود. مثل مشتی که بر سَرِ تلفن عمومی می کوبیم تا سکه قل بخورد و برود پایین. مثلن وقتی می خواهیم همدیگر را متوجه ی اوج بحران کنیم حتمن باید به سراغ دمِ دستی ترین تراژدی هایی که سراغ داریم برویم. جاهایی که بشود ساده ترین و بی هزینه ترین مرثیه ها را خواند و در عین حال وجدان معذب را آرام کرد. مثلن تحریم بد است و اگر نمی خواهید بفهمید که بد است به کودکانی فکر کنید که برای نداشتن دارو می میرند. جنگ غزه چنگ بر جگر می زند، چون کودکانِ غرقه در خون در آغوش پدرانشان می میرند. جنگ ترسناک است، چون به زنان و کودکان رحم نمی کند. یا اعتصاب غذای یک زندانی سیاسی دردناک است چون پای مادرانگیِ زنی و کودکی در میان است. در میان این همه انسان گراییِ هیجان انگیز گویی بی اهمیت ترین چیز سیاست است. مبارزه مفهوم سیاسی اش را از دست می دهد و در حد نام هایی که هویت هایی زنانه/مادرانه/ پدرانه/ قهرمانانه دارند در جهانی صورتی و پر احساس و عاشقانه عرضه می شوند. مابقی هم می ماند در انحصار عده ای که چون صاحب دوربین های خوب و مدل بالایی شده اند و عکس های بهتری می گیرند و با روابط بازار بورس بهتر آشنا هستند حتمن از این آب گل آلود ماهی ای، کرواتی، سفری … نصیب می برند. دست بر قضا این بار هر در روی سکه در یک بازی، هم زمان، نقش اصلی را ایفا می کنند: رمانتیسیسم خیلی صورتی و شارلاتانیسمِ از همه رنگ.



هیچ نظری موجود نیست: