۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

عكاس جنگي

عکاس جنگی؛ هیچ وقت نفهمیدم یعنی چی. مگه جنگ هم عکاسی داره؟ دنبال ثبت چه چیز می شه گشت تو چنگ؟
این کار فقط به درد اونایی می خوره که به فکر جنگ بعدی هستن

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

لوبیای سحرآمیز



سال بیش به خودم قول دادم "غمگین ام", "افسرده ام ", "بی حال ام" و خلاصه تمام مترادف هایش را بی خیال شوم. گنجه ای نداشتم, اما همه را ریختم در یک قوطی کبریت و برتش کردم جایی دور. چندی پیش سیگارِ خاموش به لب و حیران قدم می زدم که کنار جوی آب یک قوطی کبریت دیدم و چون بی آتش زنه بودم بازش کردم. یک عدد لوبیای قرمز و براق با یک چشم درشت سیاه خیره شد به من. فکر کردم اگر بکارمش توی کاسه ی فیروزه ای ام حتمن سحرآمیز خواهد شد. از آن روز شقیقه هایم تیر می کشد. نه اینکه غمگین باشم، نه! فقط به شکل غم انگیزی هر روز و دقیقه و ثانیه با یک تیک تاک ممتد و پایان ناپذیر خودشان را به زور به من یاد آوری می کنند. زمان از آن حماقت های ساخته ی دست بشر است که از آن متنفرم. امروز لوبیا را می ریزم در سطل زباله های بازیافتی و در کاسه ی فیروزه ای ام برای خودم آب دوغ خیار با کشمش درست می کنم. گور بابای لوبیای سحر آمیز.

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

ترجمه ی دو شعر از مارینا سوِتایِ وا

خاکستر کوه

خاکسترِ آمیخته به توت ها
عصبانی و برافروخته بود.
برگ ها سقوط کردند،
زندگی من آغاز شد.

در نبرد
صدای ناقوس
هر یکشنبه به صدا در می آمد:
یوحنای حواری

تا امروز به دندان گرفته بودم،
این بار  می خواهم
خاکستر درخشان و توت های تلخ را ببلعم.

 16 آگوست 1916

مارینا سوِتایِ وا




Die Eberesche


Die Esche mit Beeren
War rötlich entflammt.
Es fielen die Blätter,
Mein Leben begann.

Im Streit lag
Hunderter Glocken Klang
An jenem Sonntag:
Apostel Johann.

Bis heute beiß ich
Und will gern verzehrn
Der glühenden Esche
Bittere Beern.

16. August 1916

Marina Zwetajewa


 ------------------------------------------------------------------------------


***
به مانند دست راست و چپ
روان ما با هم خویشاوند است.

ما به هم گره خورده ایم، گرم و بی بند و بار
درست مثل یک بال راست و یک بال چپ.

گردبادی بر می خیزد - و مغاکی می درخشد
از بال راست تا بال چپ.

ده جولای 1918
مارینا سوِتایِ وا





***
So wie die rechte und die linke Hand
Sind unsere Seelen einander verwandt.

Wir sind verbunden, warm und ungezügelt,
So wie ein rechter und ein linker Flügel.

Ein Wirbelsturm erhebt sich – und ein Abgrund blinkt
Vom rechten Flügel – bis zum Flügel links.

10. Juli 1918

Marina Zwetajewa