لعنت به تو
لعنت به تو که هنوز هم ، وقتی/جایی از دستام در میرود و یادت میزند به کلهام، میشکنم. لعنت به تو. لعنت به تو که هنوز هم، وقتی به یادت میآورم، از همهی جهان میترسم. میشکنم از این همه هراس و بیاعتمادی که تو رویِ جفت مردمکهایم کاشتی. با همان انگشتان بلند که گاهی در خوابهایم شبیه چوبهی دار میشوند. لعنت به تو که هنوز بی کابوس می خوابی.
لعنت به تو
لعنت به تو که هنوز هم ، وقتی/جایی از دستام در میرود و یادت میزند به کلهام، میشکنم. لعنت به تو. لعنت به تو که هنوز هم، وقتی به یادت میآورم، از همهی جهان میترسم. میشکنم از این همه هراس و بیاعتمادی که تو رویِ جفت مردمکهایم کاشتی. با همان انگشتان بلند که گاهی در خوابهایم شبیه چوبهی دار میشوند. لعنت به تو که هنوز بی کابوس می خوابی.
لعنت به تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر